سيناسينا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

کودکی آقا سینا

جای خالی خاله اسما

سینا جان برای تو می نویسم و نمی دانم چرا امروز بعد از گذشت بیش از سه سال از رفتن خاله اسما انقدر خاطراتش برایم زنده شده نگاهش صداش و آرامشی که در صحبتش بود برایم زنده شده شاید یاد لحظه هایی مثل شرایط الانم افتادم که هر روز صبح ایمیل های خاله رو می خوندم حسرت اینو می خورم که الان با این تکنولوژیهای جدید میتونستم خیلی راحت تر از همیشه اخبار و احوال لحظه به لحظه تو رو واسه خاله بفرستم که همیشه هرکار جدیدی که انجام می دادی به اولین کسی که خبرشو می دادم خاله اسما بود .... یک لحظه ترس اینکه تو بزرگ بشی و همه اینها را فراموش کنی نگرانم کرد شاید بعدها که بزرگترشدی یادت نباشه از خاطراتی هرچند کم که با خاله اسما داشتی ولی بدون که خیلی براش ...
21 آبان 1393

عاشورا

عاشورای امسال در بندرعباس: سینا اصرار داشت که حتما طبلشو با خودش ببره واسه همین با طبلش سوار هواپیما شد.    سینا و پسرخالش امیرعلی ...
18 آبان 1393

سفر به تایلند

سینا اولین سفر خارجی خودشو تجربه کرد. اول آبان 1393 سفر یک هفته ای به کشور تایلند داشتیم که ابتدا چهار شب در شهر بانکوک پایتخت تایلند بودیم و بعد از اون جزیره فوق العاده زیبای پوکت رو دیدن کردیم. چیزهای گفتنی و دیدنی زیادی رو تجربه کردیم. مخصوصا برای سینا که برای اولین سفر خارج از کشور خودش از کشوری کاملا شروع کرده بود. مردم متفاوت غذاهای متفاوت زبان و طبیعت متفاوت و از همه جالب تر برای سینا این بود که راننده ها سمت راست ماشین بود ... خیلی خوب و جذاب به زودی چند تا از عکسها و خلاصه ای از سفرمونو اینجا برای ثبت خاطرات آقا سینامون می نویسم فعلا ...
17 آبان 1393
1